بیایید در چند دقیقه از سعدی به شما نکتههایی را بگویم که شاید نمیدانید. امروز در تقویم روز استاد سخن، سعدی بزرگ است. شاعری که شهرتش تا فرانسه عصر انقلاب هم میرود. فقط کافی است لازار کارنو ژنرال و ریاضیدان معروف را بشناسید.
او از ترجمه گلستان تا به حدی عاشق سعدی شد که اسم میانی پسرش را سعدی گذاشت. بعدها همین آقای سعدی خارجی، فیزیکدان مطرحی میشود که قانون دوم ترمودینامیک را فرمولبندی میکند. نیکولا سعدی کارنو.
جالب اینجاست که برادرزاده نیکولا هم اسم عمویش را به ارث میبرد. ماری فرنسوا سعدی کارنو. حالا فکر کنید آن سر دنیا سنگ قبرهاییست که اسم سعدی ما رویش نوشته شده. حالا خود سعدی هم اسمش را از کسی گرفته.
شاید شما هم تا به امروز فکر نکرده باشید که اسم کوچک سعدی چه بوده؟ مصلح. طبق قدیمیترین اسناد، اسم کوچک سعدی از نام پدربزرگ پدریاش اقتباس شده اما سعدی از کجا آمده؟
پدر سعدی ملازم دربار سعد بن زنگی، اتابک فارس، بود و همین آشنایی، راحتی تحصیل، برای سعدی آورد.
همین همنشینی سعدی با «سعد بن زنگی» انتساب سعدی به «سعد بن زنگی» را تأیید میکند.
سعدی در سال ۶۵۶ نوشتن گلستان را شروع کرد. به قول خودش دوست قدیمیاش را با دامنی پر گل میبینید و به او میگوید این گلها بقا ندارد و «از گلستان من ببر ورقی».
چند ساله است؟ به روایتی پنجاه ساله. چه زمانی گلستان را شروع میکند. اول اردیبهشت است که مینویسد: «فراش باد صبا را گفته تا فرش زمردین بگسترد و دایه دابر بهاری را فرموده تا بنات نبات در مهد زمین بپرورد»
لابد با خودتان فکر میکنید که چه دوران گل و بلبلی بوده که سعدی توانسته آنقدر نرم و نازک شعر بنویسید. سخت در اشتباهید.
۶۵۶ همانی سالیست که بغداد، شهر جوانی سعدی به دست مغول میسوزد.
پس برای تأثیرگذار بودن نه سن نه شرایط لازم است. فقط کافیست خود شخص شخیصتان شبیه سعدی باشد. چرا که در ذهن همیشه در صلحش اعتقاد داشت:
برگذری و نَنـْگری، بازنگر که بـُگْذرد
فقرِ من و غَنای تو، جور تو و احتمالِ من