خوانش این متن دو دقیقه از زمان شما را پیشخرید میکند.
اینروزها حرف زدن درباره «درستنوشتن» آسان نیست. بعد از غلط املایی وزارت امور خارجه در شعارش [بهپا خواستن] بهنظر میرسد، مسیر سختی پیش رو داریم. سخت و طولانی. جدا کردن واژههای دیگر از واژههای پارسی، زمانبر و شاید نشدنی باشد اما همینکه درست بنویسیم؛ گام بزرگی برداشتهایم. بهاینترتیب اگر این متن را میخوانید یعنی حرف و هدفمان یکی است.
تحویل درِ منزل
«لوکسنویسی» دامن واژه «در» را گرفته و بعضی فکر میکنند «درب» رسمی واژه «در» است.
شیوهی معیار میگوید واژهای که ریشه و قالب فارسی نداشته باشد، واژهی غلطی است. بههمینترتیب، واژهی «درب» نیز بهدلیل اینکه ریشه عربی دارد، غلط شمرده میشود و نباید در زبان فارسی استفاده شود./ بهرام اشرفزاده
دیگر اینکه درب بهمعنیِ دروازه است و «در» بهمعنی جدا کنندهای از چوب و آهن. فراموش نکینم «درب» رسمی و یا اداری واژهی «در» نیست.
ماشینی بهنام «بی ام و» در دنیا وجود ندارد
اگر منظورتان اتومبیل «BMW» است، یا باید به زبان آلمانی بگویید «بامو» یا به زبان آمریکایی «بیامدبلیو» بنویسید. آلمانیها شبیه به فرانسویها حرف B را «بِ» میخوانند. اتومبیلی به اسم «بیامو» که ما ایرانیها میگوییم، در دنیا وجود ندارد.
به پا خاست و خواهش کرد.
رونمایی از «لوگوی وزارت امور خارجه» در هفته گذشته، نقدهایی را در پی داشت. یکی از این نقدها به غلط املایی شعار این طراحی مربوط میشد. «بهپا خواستن» غلط بارزی بود که از نظر تاییدکنندگان پنهان مانده است. خاستن به معنای بلند شدن و ایستادن است اما خواستن به معنی خواهش کردن، آرزو داشتن، دوست داشتن و اراده کردن.
چنانچه یا چنانکه
گر بین گزینهها، این را انتخاب کردهاید. درود بر شما. اما تفاوت چنانچه یا چنانکه چیست؟
چنانچه همان «اگر» است اما چنانکه برابر است با «آنطوری که». این دو ترکیب را نباید به جای هم نوشت.
«چنانچه حقوقت را نداد، با من تماس بگیر.»
یعنی اگر حقوقت را نداد، با من تماس بگیر.
حالا اگر بنویسیم «چنانکه حقوقت را نداد، با من تماس بگیر.» یعنی «آنطوری که حقوقت را نداد، با من تماس بگیر» که بیمعنی است.
دیدگاه ها
ماشاالله
پست
ارادت
دست مریزاد?
درود مارال عزیز
مطالب تون با حلاوت و ذوق زیادی همراه بود حظ بردم.
آنچه که باعث شگفتی میشود این است که دوستان و عزیزان پارسی زبان ما معولا زمای از کلمات پارسی استفاده میکنند که معادل آن را به هیچ زبان دیگری بلد نباشند! و مثلا اگر ریجکت را همینطور که بنده نوشته ام یادشان نبود با اکراه از فارسی آن که رد شدن یا معادل آن باشد استفاده میکنند و شگفتا مدام ما غیر پارسی زبانان را بخاطر داشتن لهجه زبان مادریمان نکوهش میکنند. اوضاع بسیار فاجعه بار تر از اینهاست. در سایتهای معتبرِ خبری به وفور اشتباهات نوشتاری یافت میشود که “قالباً” در اثر نزدیک بودن شباهت تلفظ غین و قاف است. ولی وقتی که شما روزنامه نگار باشید و هیچ وقت در هیچ متنی کلمه غالبا را ندیده باشید یعنی فاجعه! چندی قبل در سایتی خبری به نویسنده متذکر شدم که ” فارق از اینکه” را اینجور نمی نویسند و بنده را یک روز از حضور در آن سایت محروم کردند.
فارغ از عِرق ملی و ارادتی بالاتر ازحدود ملی گرایی که به شعرا (بیشتر) و نویسندگان(کمی کمتر) پارسی نویس داریم، از دیدگاه معرفتی و دانایی هم که شده آدم متاسف میشود که یادگار سعدی و دیگر بزرگان تفکر و ادب چنین در میان فرزندانش تازیانه بی عاطفگی بخورد. اگرچه برای منِ نه تُرک و نه فارس خنده دار است که تُرکان عثمانی مدعی مولانای بلخی باشند اما تکریم شما فرزندان ایشان را که میبینم گمان میکنم حال ایشان پیش بیگانگان خوش تر است.