این کشف کلمه ۴ دقیقه از زمان شما را پیشخرید میکند.
چهاردهم تیر را روز قلم نامیدهاند. به این دلیل گریزی داشته باشیم به ریشه این کلمه. بهترتیب کلمه، خامک (هخام) و قلم که عربشده واژه کلمه است گردش کرده و به ما رسیدهاند. قلم (کلم) در سانکسریت به شکل कलम kalama در معنای ساقه گیاه و نوشتافزاری از نی» بهکار گرفته شده است.
در پارسی باستان به وسیله نوشتن کلمه میگفتند. سحرانگیز است که حالا کلمهها ابزار ساختن جمله شدهاند.
با توجه تحقیق اینجانب در سال ۱۳۹۶ کلمه از کل به معنای «پیچیده» استخراج شده. نیِ کل (کلک) که همحال به نی قلم مشهور است. بهترین نوع نی برای نوشتن بوده. چرا که در هم پیچیده و محکم اما سبک و رنگ آن سرخ و تیره است. همچنان در شوشتر بهترین این نی میروید. کل به معنای پیچیده یا پیچیدن و کلمه زیر دست کلم است.
بعد قلمه و قلم جایش را گرفتهاند. اما همچنان خانوادههایش در زبان پارسی حضور دارند. شبیه به کلم، کلید، کلفت و …
جالب است بدانید از همین کل واژه قرض دادهایم.
club
به معنی دور هم پیچیده شدن ( جمع شدن).
class
دور هم جمع شدن.
اما قلم، فقط نام نوشتافزار نماند . ازیرا که نویسندگان کم بودند و دارای احترام پس وسیله ایشان نیز صاحب احترام گشت. این بود که با قلم ترکیبهای زیادی ساخته شد. که نشان از جایگاه ویژه این ابزار دارد. با هم مرور کنیم.
قلم شدن: دو نیمه شدن. قطع شدن. شکسته شدن. از یکدیگر جداشدن. قلم شدن دست یا پای؛ قطع شدن استخوان آن با یک زخم:
چو نیزه قلم شد به گرز و به تیغ
همی خون چکانید مانند میغ
فردوسی.
اهل قلم: نویسنده. از آن محتشم تر در آن روزگار از اهل قلم کسی نبود. (تاریخ بیهقی ).
به قلم آوردن: به حساب آوردن. محسوب داشتن است.
قلم انداز: نوشتن سرسری. نوشتن از روی دیگری
قلم برداشتن و قلم برگرفتن از کسی: رفع قلم و رفع جرم ساختن او را.
قلم بردن در چیزی: خط زدن و حذف کردن بخشی از آن و اضافه کردن چیزی. مخدوش کردن
قلم بندی: دستخط، امضا و اقرار به قول و عهد.
قلم شکستن بر کسی: کنایه از حواله کردن و سپردن.
پس آنگه قلم بر عطارد شکست
که امی نگیرد قلم را به دست
به هفت قلم خود را آراستن: هر هفت کردن.
هر قسم از اقسام آراستن چون سرخاب، سفیداب، وسمه، سرمه، زنگک، روناس و غیره.
دیدگاه ها
عالی مثل حضرت یار
دلم بدجور گرفته
خیلی خیلی مفید و جالب بود
عالی و مفید استاد عزیزم . درود
عالی ، برقرار باشید