در کانال آن ها قابلیت جدیدی اضافه شده است که اجازه میدهد سنگ سودتان را به داوری بگذارید. دراین فرسته با هم پاسخها را مرور کنیم. سوالها از زندگی مولانا، حافظ و سعدی است.
او اولین شاعر ایرانی است که در اشعارش طراحی لباس و تصویرگری ذهنی داشته است؟
شاعر پر آوازه ابوالقاسم فردوسی را اولین طراح لباس (استایلیست) ایرانی می دانند.
شاید ندانید اما فردوسی دهقان و دهقانزاده بود. او آغاز زندگی را در روزگار سامانیان و همزمان با جنبش استقلالخواهی و هویتطلبی در میان ایرانیان سپری کرد. شاهان سامانی با پشتیبانی از زبان فارسی، عصری درخشان را برای پرورش زبان و اندیشهٔ ایرانی آماده ساختند و فردوسی در هنر سخنوری آشکارا وامدار گذشتگان خویش و همهٔ آنانی است که در سدههای سوم و چهارم هجری، زبان فارسی را به اوج رساندند و او با بهرهگیری از آن سرمایه، توانست مطالب خود را چنین درخشان بپردازد.
فردوسی با تصویرگری ذهنی از رنگ لباس تا نوع عطر شخصیتهای سروده شده اش را تعیین کرده است. به همین نگارگری اشعار او شبیه به هم و بی ایراد است.(رجوع شود به اولین فردوسی استایلیست ایرانی)
این شاعر چشمانی روشن داشت و کمتر کسی میداند؟
از
مولانا جلال الدین رومی سخن گفتن ساده نیست. ایشان از معدود بزرگان فرهنگ و
ادب قرون گذشته ایران هستند که اطلاعات مستندی از صورت، نحوه پوشش و
اندامشان در دسترس است. مولانا باریک اندام و لاغر بود و زرد روی. در
افلاکی آمده: «روزی فقیهی از سر امتحان از مولانا سوال کرد که: سگ اصحاب
کهف چکونه بود؟ فرمود: زرد. زیرا که عاشق بود و همیشه رنگ عاشقان زرد باشد
چنانکه رنگ من.»
«مولانا چشمهای نافذی داشت چنان که از کرامت عظیم آن
حضرت یکی آن بود که هیچ آفریدهای به چشم مبارک او نیارستی نظر کردن. از
غایت حدت لمعان نور، قوت شور بایستی که همگان از آن لعان نور چشم دزیدندی و
به زمین نگاه کردندی.»
لمعان به معنای درخشنده و تلالو است. از غایت
حدت لمعان نور را با هم مرور کنیم. چشمان تیره صفت تابندگی به خود
نمیگیرند از آن بالاتر این که غایت حدت لمعان در ترکیب سبزآبی تعریف
کاملتری ارائه میدهد. حالا باید به انتخاب مولانای حسن فتحی اطمینان کرد.
پارسا پیروزفر چشمانی نافذ دارد. رنگ چشمان این بازیگر سبزی میانهرو و
درخشان است. نکتهای که بیشک برای انتخاب بازیگر مولانا از الویتهای اصلی
بوده است.
این شاعر دختری شاعر داشت که بسیار مشهور شد؟
روایتهای مختلفی در این زمینه وجود دارد. برخی کوکب دختر سعدی و روایتهای پیرامونش را هم شان شاعری چون سعدی نمیدانند. ایشان اعتقاد دارند سعدی هرگز بر زمین خدا بند نشد که همسری اختیار کند و در نتیجه دختری داشته باشد. گرچه سعدی در باب دوم گلستان آنجا که درگیر جنگهای صلیبی اسیر مسیحیان میشود اشارهای به ازدواج با دختر رییس حلب میکند. اما گویا این ازدواج دوامی ندارد. آنطور که ذریافت میشود این زن که در ازای آزادی و با کابین صد دینار به عقد سعدی در میآید دختری بدخوی و ستیزهکار بوده. به نظر میرسد این شعر نیز ارمغان همان نکاح است:
زن بد در سرای مرد نکو
هم در این عالمست دوزخ او
زینهار از قرین بدزنهار
وقنا ربنا عذاب النار
سعدی در بوستان نیز اشاره به مرگ فرزندی میکند که باز نشان از همسر داشتن اوست
به صنعا درم طفلی اندر گذشت
چگویم کز آنم چه بر سر گذشت
پس شاید بتوان روایت دیگر را جدی دانست که سعدی را دختری بود به نام کوکب. که کوکب با تخلص ستاره شعر میگفته است. دور نیست که حیای شرقی و احترام به خلوت خانوادگی سعدی را از نوشتن و سرودن درباره دخترش معذور کرده باشد.