چند روزی است که دماوند بیامان میلرزد. این افسانهای پر غرور که کمتر شاعری از جایگاه جغرافیایی او سخن نگفته است را بیشتر بشناسیم.
خوانش این یاددار سه دقیقه از زمان شما را میگیرد.
در بزرگی و شکوه دماوند روایتهای فروانی گفته شده طوریکه جغرافینویسان دماوند را از نظر دیگران غیرقابل دسترسی جلوه دادهاند. آنها متصورند قله دماوند همیشه برفی است.
جدا از شاخصههای جغرافیایی بسیاری از داستانهای اساطیری در دماوند رخ داده است. تا جایی که در شاهنامه فردوسی، چهار مرتبه نام کوه دماوند آورده شد.
اما مهمترین داستان دماوند مربوط به ضحاک و فریدون است. فریدون وقتی ضحاک مار به دوش را شکست داد چون قدرت کشتنش را نداشت او را در کوه دماوند و در غاری به بند کشید. هنوز هم بعضی از محلیهای دماوند اعتقاد دارند زلزله اخیر نتیجه تقلاهای ضحاک بوده. و نشانهاش را دود یا همان بخار گوگردی که از قله دماوند خارج شده میدانند. آنها میگویند این دود نفس آلوده ضحاک است.
بیاورد ضحاک را چون نوند
به کوه دماوند کردش ببند
به کوه اندرون تنگ جایش گزید
نگه کرد غاری بنش ناپدید
بیاورد مسمارهای گران
به جایی که مغزش نبود اندران
فرو بست دستش بر آن کوه باز
بدان تا بماند به سختی دراز
ببستش بران گونه آویخته
وزو خون دل بر زمین ریخته
ازو نام ضحاک چون خاک شد
جهان از بد او همه پاک شد
گسسته شد از خویش و پیوند او
بمانده بدان گونه در بند او
جستی از دماوند در اشعار شاعران
ز بیدادی سمر گشته است ضحاک
که گویند اوست در بند دماوند
ناصرخسرو
ای دیو سپید پای در بند
ای گنبد گیتی ای دماوند
بنواخت ز خشم بر فلک مشت
آن مشت تویی تو، ای دماوند
ملکالشعرای بهار
در طره آن قند لب آویز که مژگانش
دارد صف جادوی دماوند شکسته
سوزن سمرقندی
کاهی اگر از کوه وقار تو بسنجد
زانو، بر آن کاه زند کوه دماوند
حاجب شیرازی
بدخواه تو در چاه اسیر آمده چونان
زندانی افریدون در کوه دماوند
ادیبالممالک فراهانی
دیدگاه ها
ی جالب، پرسود و به موقع. بهره مند گشتیم.
پست
جهان جهان سپاس
بسیار زیبا بود. پاینده باشید🌸
منظور از مصراع دوم این بیت چیست؟
در طره آن قند لب آویز که مژگانش
دارد صف جادوی دماوند شکسته