چرا ابی این ترانه را انتخاب کرد؟/نگاهی بر ترانه شما

ابی

ترانه‌ها شناسنامه‌ای رسمی از درخواست خواننده یا احوال ترانه‌سرا هستند. واژه‌هایی تاثیرگذار که قرار است بنشینند کنار شنونده و تا جایی که امکان دارد با او خاطره کافی بسازند. ترانه رقصنده‌ای حرفه‌ای است. اندام موزون واژه‌ها را می‌چرخاند و تا سر حد امکان پذیرنده را سحر می‌کند. واژه در ترانه مسئولیت‌پذیرتر از همیشه رخ می‌دهد. «آن‌ها» با این نگاه شما را دعوت به مرور، شنیدن و خواندن  می‌کند.

ترانه روز: «شما» 

توچشمتون چه قصه‌هاست، نگاهتون چه آشناست
اگه بپرسین ازدلم، می‌گم گرفتارشماست

نگاهتون پیش منه حواستون جای دیگه‌ست
خیالتون اینجا که نیست پیش یه رسوای دیگه‌ست

نفس نفس تو سینه‌ام عطرنفس‌های شماست
اگرکه قابل بدونید خونه دل جای شماست

می‌میرم ازحسادت دلی که دلدارشماست
کاش می‌دونستم اون کیه که این روزا یارشماست

خوشا به حال اون‌کسی که توی رویای شماست
شماگناهی ندارین این روزگاربی وفاست

توخلوت شبونه‌ام،خالی فقط جای شماست
تو جام می تموم شب نقش دوچشمای شماست

هما همایونی  که بعدا فامیلی همسرش را انتخاب کرد و هما میرافشار شد، ترانه «شما» را سروده است. آن‌‌چه این ترانه را دلپذیر می‌کند تکرار واژه شماست. احترامی که از این واژه با ربان موسیقی به گوش شنونده هدیه می‌شود پسندیدنی است. راوی عاشق است و محترم. خبری از تهدیدهای رایج، سهم‌خواهی‌های متداول یا گله و شکایت نیست. چه بسا که در ترانه نیز به بی‌تقصیر بودن یار اشاره شده است. بعد از شنیدن ترانه می‌توان متصور شد که فردی حقیقی اندیشه شاعر را درگیر کرده باشد. کسی که دست کم یک بار چشمش به دل ترانه سرا باز شده. از همین رو نیم بیت اول با تشریح این فرصت آغاز شده است.
یکی از امتیازهای این ترانه لحن موجود در چیدمان واژه‌هاست، که به نویسنده ترانه بر می‌گردد. هما میرافشار نگاه زنانه یا مردانه را به ترانه برچسب نمی‌کند. برای فهم این ادعا نگارنده شعر دیگری را مقابل خوانش شما می‌گذارد.

می‌دانم که هنوز بسیاری نمی‌دانند شاعر «گلپونه‌ها»، هما میرافشار است. ایرج بسطامی کسی که با صدایش به این ترانه جان بخشیده بود.
در ۵ دی ماه ۱۳۸۳، در بم به جاودانگی رسید و تا قرن‌ها بعد یادآور آن زمین لرزه سحرگاهی باشد.

 

 

با روایت قیاس‌ها و فرازها، نوشته را به این‌جا می‌رسانم که ترانه محترم «شما» سفارش خواننده به ترانه سرا بوده است. به تازگی در گزارشی مهشید حامدی، همسر ابی چگونگی آشنایی‌اش را بازگو کرده: 
آشنایی ما حدود پنج سال طول کشید. من خجالتی بودم و با این که  ایشان از روی سن و من در جایگاه مخاطب بودم، همیشه به‌یکدیگر توجه داشیم. من بسیار خجالتی بودم.   سال‌ها در کنسرت‌های ایشان شرکت می‌کردم اما حتی به خودم اجازه نمی‌دادم به پشت صحنه بروم. بعد از سال‌ها یک‌بار مدیر کنسرت به سراغم آمد و با من صحبت کرد. متوجه بودم که ایشان نیز از روی سن ما را نگاه می‌کند. صبح روز بعد با تلفن خانه تماس گرفتند. صدایشان را که شنیدم شناختم. داستان ما از همین‌جا شروع شد. برای ایشان جالب بود که حتی بعد از دو سال که ارتباط ما تلفنی حفظ شده است من هم‌چنان برای خطاب کردن ایشان از شما استفاده می‌کنم.  ابی به من می گفت کی می خواهی این شما گفتن را کنار بگذاری؟ بالاخره یک بار که کنسرت داشتند  به این‌جا آمده بودند با من قرار گذاشت و یک نوار کاست به من داد و گفت این آهنگ برای شماست که دیگر به من نگویید شما. شما شمایید.

تشخص رویاگونه این ترانه را بی‌شک وام دار صدای آزاد خواننده‌اش «ابی» هستیم. ترانه‌ها نقاشی رنگ نشده‌ای از یک خاطره رنگی هستند. شما این طور فکر نمی‌کنید؟

 

دیدگاه ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *